مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعصب
تعصب
تعصّب از مادّه « عَصَبَ » در اصل به معنای رشته هایی است که مفاصل استخوانها و عضلات را به هم پیوند میدهد . سپس این مادّه به معنای هر نوع وابستگی شدید فکری و عملی آمده است که غالبا بار منفی دارد ؛ هر چند وابستگی مثبت نیز در مفهوم آن هست ( حسینی ، 1386 ).
درلغت نامه دهخدا در معنای تعصب کردن آمده است :" جانب داری کردن ، طرفداری شدید کردن ، حمایت بدون چون و چرا کردن ، عصبیت کردن " ( لغت نامه دهخدا ).
تعصب در فرهنگ عمید ، جانب داری کردن از کسی یا از طریقه و مذهبی ، حمایت و یاری کردن ، به چیزی دلبسته و مقید بودن و سخت از آن دفاع کردن ، معنی شده است ( فرهنگ عمید ).
همچنان دیگر فرهنگ ها تعصب را جانب داری کردن ، حمایت کردن ، حمیت داشتن ، پرخاش کردن ، سخت گرفتن ، حمیت ، عصبیت وسختگیری ترجمه کرده اند . تا این جا فکر نمیشود نقصی کلی یا جزیی درآن متصور باشد و مورد نکوهش قرارگیرد . چه بسا که در مواردی مثبت و پسندیده نیزمی باشد . اما کاربرد این واژه در اصطلاح در واقع مغایر و مناقض معنای لغوی آن است ( رومان ، 1387 ).
” تعصب ” و ” عصبیت ” در اصل از ماده ” عصب ” به معنی رگ ها و پیهایی است که مفاصل را به هم ارتباط میدهد ، سپس هر گونه ارتباط و به هم پیوستگی را تعصب و عصبیت نامیدهاند ، اما معمولا این لفظ در مفهوم افراطی و مذموم آن به کار میرود . تعصب و تحجر به معنای ایستایی ، تحول ناپذیری ، جمود و برنتابیدن فرهنگ و ارزشهای حق و متعالی است که هم در ساحت بینش و دانش ( تحجر ) و هم در حوزه گرایش و رفتار ( جمود ) بروز و ظهور دارد و عقل و دل و ابزارهای معرفتیاب و منابع شناختزا را نیز شامل میگردد ( مطهری ، 1377 ).
تعصب ، حالتى روانى است كه به صورت حمايت و دفاع از خود و متعلقات خود بروز مى كند . اين تعلقات ، شامل وابستگى هاى دينى ، ملكى ، وطنى ، ملى ، منطقه اى و حتى شغلى و روابط استاد و شاگرد مى باشد . اين حالت ، ريشه در خودخواهى ، خود پرستى و سلطه بر تمامى فعاليت هاى درونى و برونى دارد و به همين خاطر ، از رذائل اخلاقى شمرده شده ، منشأ بسيارى از مفاسد اخلاقى و رفتارى مى گردد ( سایت آیینه رشد ، 1384 ).
تعصب در اصطلاح سختگیری خود خواهانه ، پرخاشگرانه و گاه ستیزه جویانه برای نشان دادن برتری غیرواقعی نسبت به همتاها درشرایط و موقعیت های همسان است . از این دید گاه تعصب رنگ منفی به خود می گیرد وباعث ایجاد مشکل های اساسی دریک اجتماع ، در بین اقوام ، مذاهب وسایر گروهای انسانی می گردد ( رومان ، 1387 ).
اقسام تعصّب